سفارش تبلیغ
صبا ویژن

داستان دربارۀ یک کوهنورد است که می خواست از بلندترین کوه ها بالا برود . از پس از سال ها آماده سازی ماجراجویی خود را آغاز کرد ولی از آنجا که افتخار کار را فقط برای خود می خواست ، تصمیم گرفت تنها از کوه بالا برود . شب بلندی های کوه را تماماً در بر گرفت و مرد هیچ چیز را نمی دید . همانطور که از کوه بالا می رفت چند قدم مانده به قله کوه پایش لیز خورد از کوه پرت شد در حال سقوط فقط لکه های سیاهی را در مقابل چشمانش می دید. همچنان سقوط می کرد و در آن لحظات وحشتناک همه ی رویدادهای خوب و بد زندگی به یادش می آمد و اکنون فکر می کرد که مرگ چه قدر به او نزدیک است ناگهان احساس کرد که طناب به دور کمرش محکم شده است بدنش میان آسمان و زمین معلق بود و فقط طناب او را نگه داشته بود و در این لحظه ی سکوت برایش چاره ای نماند جز اینکه فریاد بکشد: " خدایا کمکم کن " ناگهان صدای پر طنینی که از آسمان شنیده شد :
- از من چه می خواهی
- خدایا نجاتم بده
- واقعاً باور داری که من می توانم تو را نجات دهم؟
- البته که باور دارم .
- اگر باور داری طناب را پاره کن
یک لحظه سکوت ....و مرد تصمیم گرفت با تمام نیرو به طنای بچسبد . گروه نجات می گویند که روز بعد یک کوهنورد یخ زده را مرده پیدا کردند . بدنش از یک طناب آویزان بود و دست هایش محکم طناب را گرفته بود.... اما او فقط یک متر از زمین فاصله داشت.
و ما ؟ چه قدر به طنابمان وابسته ایم ؟ آیا حاضریم آن را رها کنیم ؟
بیاییم در مورد خداوند هرگز یک چیز را فراموش نکنیم . هرگز نگوییم که او ما را فراموش کرده است و یا تنهایمان گذاشته .هرگز فکر نکنیم که او مراقبمان نیست وهمواره به یاد داشته باشیم که او آفریدگار ماست .


جمعه 86 شهریور 30 | ساعت 9:26 عصر                     نظرات دیگران [ نظر]

هر گاه می خواهم برای عزیزی نامه بنویسم سر آغازش را نام تو قرار می دهم. اینک که مخاطبم تویی و برای خودت می خواهم چند خطی را بنگارم با چه کلامی باید آغاز کنم؟ اما باز هم ......
به نام خدا
سلام ، مرا که حتماً به خاطر داری! بنده ای کوچک از کرۀ زمین . اینجا هوا خوب است . زمین امن و امان است ، خوب البته به رسم زمان هابیل و قابیل هنوز ظلم و برادر کشی در گوشه و کنار زمین رخ میدهد اما در کل می شود گفت دنیا می گذرد . بهار هنوز زیباست ، تابستان و پاییز هنوز خیره کننده اند و زمستان مثل همیشه مغرور ، سپید و پاک . گلها هنوز شکوفه می دهند در هر بهار ، هنوز سقوط آبشار پر مفهوم تر از عروج فواره است ، هنوز کوه ها استوارند و دره ها عمیق ، هنوز یاس ها بوی رازقی می دهند و بیدها مجنون لیلی اند ، هنوز دریا دریاست و آسمان بالای سرمان است ، هنوز خورشید از تابیدن بی تاب نشده ، هنوز هر شب برای دل های دلتنگ ، ماه رخ نمایی می کند ، هنوز نگاه ها منتظرند و سینۀ جاده ها به انتظار قدوم مسافر عزیزمان چشم به راه است. می خواهم کمی از خودم برایت بگویم ، از خود تنهایم. حوصله داری؟
مامان و بابا حالشان خوب است ،روزمره را می گذرانند و تلاش می کنند تا آینده ای روشن تر برای ما بسازند . خواهر و برادرم هم حالشان خوب است، سلام دارند ! من هم ای... کم بد نیستم . در کنار تمام شلوغی ها احساس میکنم به انتهای جاده رسیده ام ، تنهایم .دل تنگم ، دل تنگ تو ، خودم ، حرف های خودمانی امان . یادش بخیر چقدر دوستت داشتم ، برایت حرف میزدم ، یادت است در حیاط حرم روبروی گنبد می نشستم و با تو سخن می گفتم؟ از خودم ، کارهایم ، اصلا انگار گزارش کار می دادم به آقای رییس ، از هر دری با تو بدون هیچ آدابی حرف می زدم . حتی برایت جدید ترین جک هایی که شنیده بودم را تعریف می کردم ! یادت می آید چه قدر رفیق بودیم با هم؟ اما احساس میکنم چند وقت است که از هم دور شدیم .نمی دانم تو مشغله ات زیاد شده یا من بی وفا شدم . راستی چه شد که آن روزهای قشنگ اینقدر کم شدند؟ من که هیچ نمی دانم ( یا خود را به ندانستن می زنم ) . می دانم که من بی وفایی کردم ، میخواهم برایت از روزهایی بگویم که از تو دور بودم . راستش خودم هم نفهمیدم چه شد که این شد ! تا پلک بر هم زدم و باز چشمانم را گشودم همه را دیدم در کنارم جز تو را، گاهی اینقدر دلتنگ تو و صدایت ! بله صدایت ، اینقدر دلم برای صدایت تنگ می شد که گوشم را به آسمان می چسباندم اما هیچ به گوشم نمی رسید و من به خیال خود تصور می کردم که تو مرا فراموش کرده ای ، نمی دانستم که تو در تمام مدت چشم از من بر نداشته ای ،نمی دانستم یا شاید فراموش کرده بودم که تو خدای خوب و بخشنده ی منی .من آن زمان نمی فهمیدم گوش من است که سنگین شده ، چشم من است که کم سو شده . چقدر به خودم و خودت ظلم کردم بی آنکه متوجه باشم . اما حالا به سویت مشتاقانه بازگشتم . در مناجات ها و دعا ها خوانده ام که دل تو هم برای بندگانت تنگ می شود ، راستش را بگو ! برای من هم دلتنگ شدی یا نه؟ تو بگو از خودت . از آن بالا ها برایم بگو . از آسمان از بهشت . راستی بال فرشتگانت که همه سالمند ، نه؟ مدتهاست که هوای دلم ابریست ، سال هاست که در نجواهایم فقط نام تو را صدا می زنم و می دانم که فقط تو پاسخ گوی تمام دلتنگی هایم هستی . من سر از تقدیر و قسمت و حکمت تو در نمی آورم برای همین گاهی از ندادن هایت دلگیر می شوم و غر می زنم ، تو ببخش . تو می دانی که شکایت نیست فقط کمی از احوال خودم برایت حکایت می کنم تا بدانی بندۀ نا چیزی روی زمین داری که در هر حال دوستت دارد و به تو محتاج است . اما من نه از روی احتیاج که از روی اشتیاق سر بر آستانت می سایم و مخلصانه می پرستمت ای یگانه معبود من .


یکشنبه 86 شهریور 25 | ساعت 11:15 عصر                     نظرات دیگران [ نظر]

قرآن کریم، کتاب روح‌بخش و کاملی است که همه‌ی معارف و علوم را در خود ذخیره کرده است؛ افکار بلند و نکته‌بین ، توانایی کشف و استخراج جزئیات این معارف را دارند؛ متن زیر گفت و گویی صمیمی است، بین انسان پرسش‌گر و کتاب الهی قرآن کریم .

 سؤال: عنایت بفرمایید خودتان را بیشتر معرفی کنید؟
جواب: بسم الله الرحمن الرحیم (نمل -30)، قرآن مجید (ق 11)، قرآن کریم (واقعه 77)، قرآن مبین (حجر1) ، قرآن عظیم (حجر78)، قرآن حکیم(یس 2) و ...

سؤال: ورودتان به میان مردم چگونه بوده است؟
جواب: تنزیل من الرحمن الرحیم . (فصلت – 2)، وحی (نامه) ای است از جانب (خدای) رحمت‌گر مهربان، نزلناه تنزیلا (اسراء ـ 106) و انا انزلناه فی لیلة القدر (قدر 1) و نازل کردیم آن را در شب قدر.
سؤال: هدف از آمدنتان چه بود؟
جواب: لِتُخرجَ النّاسَ مِنَ الظلماتِ الی النور بِاذن رَبِّهُم (ابراهیم 1) خارج کردن مردم از ظلمات به سوی نور به اذن پروردگار.
سؤال: کسانی که به شما ایمان نیاورند چه حکمی برایشان صادر می‌شود؟
جواب: انَّ الذینَ کفروا بِایاتِ اللهِ لَهم عذابٌ شدید .(آل عمران ـ  4) کسانی که به آیات خدا کفر ورزیدند، بی‌تردید عذابی سخت خواهند داشت.
سؤال: مهمترین پیام شما برای مردم چیست؟
جواب: بشیراً و نذیراً (فصلت ـ  4) بشارت‌گر و هشدار دهنده.
سؤال: اگر مقدور هست از پیام‌های بشارتگرتان یک نمونه را ذکر بفرمایید؟
جواب: نحنُ اولیاؤکم فی الحیوة الدنیا و فی الاخرة و لکم فیها ما تشتهی انفسکُم و لَکم فیها ما تَدعون. (فصلت – 31)، در زندگی دنیا و در آخرت دوستانتان ماییم و هرچه دل‌هایتان بخواهد در (بهشت) برای شما است و هرچه خواستار باشید در آن جا خواهید داشت.
سؤال: از پیام‌های هشدار دهنده‌تان هم یک نمونه را ذکر کنید؟
جواب: والذینَ سَعوا فی ایاتنا معاجزینَ اولئکَ اصحابُ الجحیم (حج ـ51) و کسانی که در (تخطئه) آیات ما می‌کوشند (و به خیال خود) عاجز کنندگان ما هستند، آنان اهل دوزخند.
سؤال: راستی به دوزخ اشاره کردید؛ می‌خواهم از خصوصیات جهنم بیشتر بدانم؟
جواب: ماوئهم جهنمَّ و ساءت مصیراً (نساء 97) جایگاه دوزخ بد سرانجامی است، الذی یصلی النار الکبری (اعلی 12) همان کس که در آتشی بزرگ در آید.
سؤال: این آتش از کجا و چگونه به دست می‌آید؟
جواب: 1ـ و اما القاسطونَ فکانوا لجهنَّمَ حَطباً (جن ـ  15) ولی منحرفان، هیزم جهنم خواهند بود، 2ـ  النار التی وقودها الناس و الحجاره (بقره ـ  24) آتشی که سوختش مردمان و سنگ‌ها هستند.
سؤال: آیا زمانی خواهد رسید که این مکان پر شود؟
جواب: یوم نقول لجهنمَّ هَلِ امتَلَات و تقولُ هل مِن مزیدٍ (ق ـ 30) آن روز که (ما) به دوزخ می‌گوییم، آیا پر شدی؟ و می‌گوید: آیا باز هم هست؟
سؤال: با این حساب جهنم طبقات و درهای زیادی دارد؟
جواب: لها سبعهُ ابوابٍ لِکلِ بابٍ منهم جُزءٌ مَقسومٌ (حجرـ 44) (دوزخی) که برای آن هفت در است و از هر دری بخشی معین از آنان وارد می‌شوند.
سؤال: آیا درهای (طبقات) جهنم نام به خصوصی دارند، اگر دارند کدامند؟
جواب: هاویه (قارعه 8)، سعیر (شوری ـ7)، جحیم (تکاثرـ 6)، سقر (مدثرـ 26)، حطمه (همزه ـ  4)، لظی (معارج ـ  15)، جهنم (حجرـ  44)
سؤال: پایین‌ترین و عمیق‌ترین قسمت جهنم برای چه کسانی است؟
جواب: انَّ المنافقینَ فی الدّرکِ الاسفَلِ مِنَ النّارِ وَ لَن تَجِدَ لَهُم نصیراً. (نساء ـ 145) آری منافقان در فروترین درجات دوزخند و هرگز برای آنان یاوری نخواهی یافت.
سؤال: آیا کسانی هستند که جاودانه در دوزخ بمانند؟ چند نمونه را اگر مقدور است ذکر بفرمایید؟
جواب: 1- وَ من عادَ فاولئکَ اصحابُ النّارِ هُم فیها خالدونَ. (بقره ـ 275) و کسانی که (به رباخواری) باز گردند، آنان اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود، 2- انَّ الذینَ کفروا لَن تُغنیَ عَنهُم اموالُهُم وَ لا اولادُهَم مِنَ اللهِ و اولئکَ اصحابُ النّارِ هُم فیها خالدونَ. (آل عمران – 116) کسانی که کفر ورزیدند، هرگز اموالشان و اولادشان چیزی (از عذاب خدا) را از آنان دفع نخواهد کرد و آنان اهل آتشند و در آن جاودانه خواهند بود، 3- وَ مَن یَقتُل مُؤمناً مُتعمداَ فَجزاؤُهُ جهنَّمَ خالداً فیها. (نساءـ  93) و هرکس عمداً مؤمنی را بکشد، کیفرش دوزخ است که در آن ماندگار خواهد بود. 4- وَمَن خََّفّت موازینُه فاُولئکَ الذینَ خَسِروا اَنفُسَهُم فی جَهَّنَمََ خالدونَ.(مؤمنون ـ  103) و کسانی که کفه میزان (اعمال) شان سبک باشد، آنان به خویشتن زیان زده و همیشه در جهنم می‌مانند. 5- بلی مَن کسَبَ سیئهً وَاَحاطتَ به خطیئتُه فَاولئِکَ اصحابُ النّارِ هُم فیها خالدونَ. (بقره -81) آری، کسی که بدی به دست آورد و گناهش او را در میان گیرد، پس چنین کسانی اهل آتشند و در آن ماندگار خواهند بود. 6ـ  و مَن یَعصِ اللهَ و رسولَه فَانَّ لَه نارَ جَهَنَّمَ خالدینَ فیها ابداً. (جن ـ  23) و هرکس خدا و پیامبرش را نافرمانی کند قطعاً آتش دوزخ برای او است و جاودانه در آن خواهند ماند.
سؤال: از خورد و خوراک جهنمیان برایمان ذکر کنید.
جواب: 1-لیسَ لَهُم طعامٌ الا مِن ضریعٍ (غاشیه ـ  6) خوراکی جز خارِ خشک ندارند. 2- فَلیسَ لَهُ الیومَ ههُنا حَمیمٌ (حاقه ـ  35) و خوراکی جز چرکابه ندارد. 3- فَلیَذوقوهُ حمیمٌ وَغسّاقٌ. (ص ـ 57) این جوشاب و چرکاب است باید ان را بچشند. 4- مِن وَرائه جَهَنَّمَ و یسقی من ماءٍ سدیدٍ.(ابراهیمـ  16) (آن کس که) دوزخ پیش روی او است و به او آبی چرکین نوشانده می‌شود. 5- زقوم (دخان ـ  43) درختی در جهنم 6- غسلین (حاقه ـ  36) خونابه‌های بدن دوزخیان 7- مُهل (‌کهف ـ  29) نوشابه‌ی ناگوار اهل جهنم، فلز ذوب شده، یک ماده سمی.
سؤال: آیا جهنمیان لباس مخصوصی دارند؟
جواب: سرابیلُهُم من قطرانٍ و تغشی وُجوهَهُمُ النّار. (ابراهیم ـ  50) تن پوشهایشان از قطران (ماده سیاه رنگ قابل اشتعال و بدبو) است و چهره‌هایشان را آتش می‌پوشاند.
سؤال: از رفتار جهنمیان برایمان بگویید؟
جواب: اِنَّ ذلک لَحَقٌّ تخاصُمُ اَهلِ النّار. (ص ـ  64) این مجادله اهل آتش قطعاً راست است. اذا راتهُم من مکانٍ بعیدِ سمعوا لها تَغَیُّظاً و زفیراً. (فرقان ـ 12) چون (دوزخ) از فاصله‌ای دور آنان را ببیند، خشم و خروشی از آن می‌شنوند.
سؤال: چند مورد از اسباب ورود به جهنم را ذکر کنید؟
جواب: 1ـ ما سَلَکَکُم فی سَقَرَ قالوا لَم نَکُ مِنَ المُصلّینَ. (مدثرـ 42 و 43) چه چیز شما را در آتش (سقر) در آورد؟ گویند از نمازگزاران نبودیم. 2- الذینَ لا یؤتونَ الزکوة و هُم بالاخرة هُم کافرونَ. (فصلت ـ 79) همان کسانی که زکات نمی‌دهند و آنان که به آخرت ناباورند. 3- وَ اَنّ المسرفینَ هُم اصحابُ النّار. (غافرـ 439) و اسراف‌کنندگان (افراط گران) هم‌دمان آتشند. 4- وء اتُوا الیتمی اَموالَهُم و لا تَتَبَدَّلوا الخبیثَ بالطَّیِّبِ و لا تاکُلوا اَموالَهُم الی اَموالِکُم اِنَّه کانَ حوباً کَبیراً. (نساءـ  2) و اموال یتیمان را به آنان (باز) دهید و (مال) پاک (و مرغوب آنان) را با (مال) ناپاک (خود) عوض نکنید و اموال آنان را همراه با اموال خود مخورید که این گناهی بزرگ است.
سؤال: به عنوان سؤال آخر، هرچند که همه حرف‌ها و گفته‌هایتان زیبا است اما یک پند را به عنوان حسن ختام این گفت و گو به ما هدیه کنید؟
جواب: و لا تایئسوا مِن رَوح اللهِ اِنّه لا یایئسُ مِن روحِ اللهِ الاّ القومُ الکافرونَ. (یوسف ـ 87) از رحمت خدا نومید مباشید، زیرا جز گروه کافران کسی از رحمت خدا نومید نمی‌شود


چهارشنبه 86 شهریور 21 | ساعت 10:52 صبح                     نظرات دیگران [ نظر]

چرا ما انسانها وقتی از خدا چیزی می‏خواهیم و خدا به مانمی‏دهد به جزع و فزع می‏افتیم اما نمی‏دانیم و نمی‏توانیم بدانیم که او هنوز هم صلاح مارامی‏خواهد و به دنبال این است .
ای انسان آگاه باش که خداوند سوگند خورده که رهایت نکند مگر آنکه خود بخواهی و دیگر جایی برای ماندن نداشته باشی سو گند می‏خورد که به حرف شیطان گوش مده من هستم و من هستم که هیچ وقت رهایت نمی کنم
ای انسان تو مگر همان کودک ضعیف نیستی، مگر تو همان گم کرده راه نیستی که من تور ا پناه دادم و توانگرت ساختم
حال که چنین کردم پس تو هم بیا و شکر بجای ار.و هر هیچ کس را از خود مَرَنجان واز خود دور مکن.

واحتیاج به هیچ تفسیری نسیت اگرچه مخاطب این آیه رسول الله است ولی گویا امری مهمی به همه انسانهاست ...

وَالضُّحَى (1) ........ سوگند به آن دم که آفتاب بگسترد
وَاللَّیْلِ إِذَا سَجَى (2)...و سوگند به شب آن گاه که تاریکى اش فراگیر شود و آرام یابد
مَا وَدَّعَکَ رَبُّکَ وَمَا قَلَى (3)...که پروردگارت ـ برخلاف آنچه دشمنان مى‏گویند ـ نه رهایت کرده و نه تو را دشمن داشته‏است
وَلَلْآخِرَةُ خَیْرٌ لَّکَ مِنَ الْأُولَى (4) تو در این دنیا مورد رحمت مایى ، و سراى آخرت قطعاً براى تو بهتر از این سراى خواهد بود
وَلَسَوْفَ یُعْطِیکَ رَبُّکَ فَتَرْضَى (5) و به زودى پروردگارت در آن سراى ] چنان مقامى [ به تو عطا کند که خرسند شوى
أَلَمْ یَجِدْکَ یَتِیمًا فَآوَى (6) مگر تو را کودکى یتیم نیافت پس به تو پناه داد
وَوَجَدَکَ ضَالًّا فَهَدَى (7)و تو را راه نایافته دید پس هدایتت کرد
وَوَجَدَکَ عَائِلًا فَأَغْنَى(8) و تو را تهیدست یافت پس توانگرت ساخت
فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلَا تَقْهَرْ (9) پس تو نیز یتیم را خوار و مغلوب مکن که خود درد یتیمى را احساس کرده اى
وَأَمَّا السَّائِلَ فَلَا تَنْهَرْ (10)و سؤال کننده را که از تو رهنمود مى خواهد یا مالى مى طلبد ، از خود مران و بر او بانگ مزن که خود تلخى تنگدستى را چشیده اى و نیاز به رهنمود را دانسته اى
وَأَمَّا بِنِعْمَةِ رَبِّکَ فَحَدِّثْ (11)تو مى دانى که همه این نعمت ها از جانب خداست ، پس نعمت پروردگارت را بازگوى و شکرش را به جاى آور ( در گفتار و کردارت نشان ده که نعمت ها داده خداست


دوشنبه 86 شهریور 19 | ساعت 2:15 عصر                     نظرات دیگران [ نظر]