• وبلاگ : ضحي
  • يادداشت : جوابي به يک کامنت‌
  • نظرات : 7 خصوصي ، 22 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    بسم الله

    سلام

    من دوباره اومدم .

    دفتر چه گفت :

    بند 3 سخن شما به آزادي سياسي اختصاص دارد آزادي سياسي را در گرو قانون قرار داديد خوب همان استدلال که در بند 1 اشاره کردم اينجا نيز صادقه يعني بدون واکاوي قوانين فعلي نميتوان آزادي سياسي رو به قيد قانوني منوط کرد که ممکنه آن قانون خود دچار مشکل باشه ...

    شما بر روي حقوق کار کرديد ؟ بگذاريد از علم حقوق براي شما مستنداتي بياورم:

    مي توانيد به کتاب حقوق بين الملل اسلامي تاليف دکتر خليل خليليان دفتر نشر فرهنگ اسلامي صفحات 29 الي 31 رجوع کنيد براي سهولت کار شما خودم بدان در تفکيک حقوق به 2 بخش استناد ميکنم. در حقوق 2 مکتب اصالت وضع(Positivism )

    و اصالت عين ( ivism) وجود داره در اصالت وضع قوانين و حقوق بر اساس اراده برترين مقام يک جامعه تدوين ميشه و اراده سيستم به مثابه نيروي سازنده حقوق و قانون عمل ميکنه حال آنکه در مکتب اصالت عين حقوق پديده اي ناشي از اراده حکومتي نيست بلکه زادگاه آن زمينه هاي مستقل هستند حتي پيش از آنکه حکومتي شکل پيدا کنه. آزادي سياسي نيز به مثابه يکي از مصاديق حقوق ريشه در اراده دولت نداره بلکه پديده اي ارزشمند با خاستگاهي خارج از اراده قوانين حکومتيه لذا به رغم تلاش حکومتهاي ايدئولوژيک ، آزادي سياسي فارغ از قوانين فائقه حکومتي بر خلاف گفته شما ارزشمنده و ارزش آن با معيار قوانين يک حکومت سنجيده نميشه لذا سخن صريح شما که ( آزادي هاي سياسي که با قوانين کشور در تعارض باشند اساسا هيچ ارزشي ندارند) ريشه در هيچيک از علوم حقوقي و سياسي نداره.

    من گفتم :

    آزادي سياسي مسلما اول بايد تعريف بشه : اگر آزادي سياسي رو آزادي بيان و عمل بدون قيد و شرط و هر گونه مداخله حکومت و قانون در نظر بگيريم دقيقا اون زمانه که به آنارشي مي رسيم که اولين مانع آزادي خود ازادي قرار مي گيره و دچار تناقض مي شه . اينکه خواهر ما گفتند در چهار چوب قانون کاملا حرف متيني است . چون بالذات بايد آزادي سياسي باشه هيچ کس هم حرفي روش نداره اما وقتي که از حقوق بين الملل اسلام حرف مي زنيد لطفا سياست اسلام رو هم تعريف کنيد سياست در مکاتب غربي همچنان بر مبناي تفکر ماکياول که هر کاري رو براي رسيدن به هدف توجيه مي کنه حتي کشتار رو تعريف مي شه که اصلا سياست اسلام نيست که چطور استناد مي کنيد . هر چيزي بالذات مشکلي نداره مثلا حتي روابط جنسي هم بالذات بد نيست ولي وقتي زنا بود خلاف مي شه و وقتي که زناشويي بود اعتبار بسيار زيادي پيدا مي کنه . آزادي سياسي هم همين موضوعه اگر انتقاد بود و مستند بسيار پسنديده است اما اگر دروغ بود و کذب و تخريب در تمام جاي دنيا محکوميت داره هولوکاست غرب و قاونو لکس فوريسونا در فرانسه رو که بايد بشناسيد .... پس اصولا در تمامي حکومت هاي دنيا چه حکومت هاي ايدئولوژيک و چه غير از اون قيد بر سر آزادي ها هست تا منجر به آنارشيسم نشه و اون قيد اسمش قانون هست . اين مطلب اگر يه خورده فکر کنيد کاملا عقلائي هست .