• وبلاگ : ضحي
  • يادداشت : ديوار كوتاه خدا !
  • نظرات : 4 خصوصي ، 12 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    سلام .

    من دوست ندارم بگم پروردگارا دوست دارم بگم نازنينيم

    دوست ندارم بگم الها دوست دارم بگم مهربونم

    مي دوني چون خدا عاشقمونه . چرا عاشقمونه ؟ به خاطر اون گوهر پاك فطرت كه خودش از روحش در ما دميده و نتيجه ي كامل عشقش محمد (ص ) و ما رو به حرمت محمد و ال محمد تحويل مي گيره . به خاطر همين ميگن شفاعت محمدو ال محمد نجات بخشه . چون اينا آينه ي تمام نماي خداوندند وگرنه به خودم و خودت نگاه نكن . يا حق

    بسم رب المهدي

    سلام و عرض ادب

    با بررسي شبهه ولادت امام مهدي (عج) از ديدگاه شيعه و سني به روزم.

    اهل سنت ميگن: امام هنوز متولد نشده.

    ما چي ميگيم؟

    سلام .

    قبول دارم .ولي تا به حال تا اين حد بندگي جلو نرفتم كه بخوام چيزي جسارت كنم .ولي واقعا خوب خداييه خوببببببببببببببببب

    سلام.خوبي؟؟؟

    ممنونم كه به وبلاگ من ر زدي واقعا كه شما خيلي خوب مي نويسيد.

    ممنونم.

    باز هم وقت كرديد به وبلاگ من سر بزنيد.

    ممنونم

    سلام/وبلاگ و قالب جذابي داري.چه تعبير جالبي انتخاب كردي براي خدا و البته كه خدا هميشه بزرگ و بزرگوار هست و چون ميدونه با ينده ها زورمون كم هست و پر توقع ديوارشو كوتاه ميكنه تا دستمون راحت بهش برسه و هميشه دستمونو گرفته ولي ما دستمون زود از دستش ميكشيم بيرون و ميريم دنبال دنيا طلبي
    يه موقعي من هم يه جوري با خدا صحبت ميكنم كه فقط خودم و خودش ميدونيم كه من منظور بدي ندارم ! چند روز پيش يه چيزي داشتم به خدا ميگفتم كه يكي از رفقا گفت اين طوري نگو درست نيست ميخواستم بهش بگم انقدر خود شيريني پيش خدا نكن ولي نگفتم !
    بابا اينگليسي بلدي به ما نگفتي ترسيدي متني برات بياريم و ترجمه كني !!!
    از حضور سبزت توي وبلاگم هم ممنونم
    + كوثر 
    سلام عزيزم از حضور هميشگيت ممنونم
    واقعا به مطلب قشنگي اشاره كردي هموني خودش هميشه به توجه ميكردم دقيقا چند وقت پيش بود كه منم همينجوري شدم ....
    واي چه صفايي داره وقتي تازه اون زبونو كه از اول بايد حرف ميزدي رو ميفهميدي....هموني كه با لفزش اشك روي گونت همراهه
    در پناه ايزد يا ساقي كوثر

    به نام خدا

    كساني كه گرسنه و با هزاران فكر و خيال از مشكلات فردا سر به بالين ميگذارند غالباً به درگاه خدا گله مند ميخوابند و آه و زاري ميكنند .

    آيا شما نميخواهيد شاكي درگاه خداي بزرگ و مهربان را كه همه چيزت از اوست كم كني ؛ و با اين كار خداي بزرگ را خوشنود و برگه امتحاني خويش را درخشان نمايي .

    بزرگان دين ما به ما آموخته اند كه نگذاريم گرسنه اي و درمانده اي در جامعه وجود داشته باشد .و اگر اين گونه بوديم براي جذب بندگان عاصي و كافر نيازي به استدلالات پيچيده و آنچنانه نخواهد بود و بندگان خدا اينقدر گريز پا نخواهند بود و جامعه ي ما الگوي ديگر جوامع خواهد بود .

    خداوند با قوانيني چون كفّاره و زكات و خمس و امثال آن به فكر بندگانش بوده و آنها را به هر صورت از نعمتهاي خويش برخوردار خواهد كرد امّا اگر كسي بتواند واسطه ي اين روزي رساني باشد افتخار بزرگي است كه اهل بيت عصمت و طهارت مفتخر به اين افتخار بوده اند اگر شما هم ميخواهيد كه از آن بزرگان عليهم السّلام پيروي كنيد پس بسم الله .

    آدرس نيازمندي را براي كمك اگر طالبيد خبرم كنيد .

    ياعلي و خدانگهدار

    + بنده خدا 

    سلام

    منم قبول دارم كه بايد عاشقونه و از ته دل هر چه از خدا ميخواي بهش بگي ولي چيز مهمي كه بايد به آن توجه كرد اينه كه عاشقي هم آدابي داره و رعايت ادب خيلي مهمه درسته كه در ديزي بازه و...

    بنظر من آنچه كه خدا به ما ميده يك رابطه اي با فهم ما نيز داره در ضمن قبول دارم كه هميشه بيشتر از فهم ماست و...

    سلام

    كاملا باهات موافقم

    آخه چند روز پيش داشتم همين حرفا رو به نويسنده يكي از وبلاگ ها مي گفتم و باورش نمي شد .

    آره منم با خدا گاهي دعوام مي شه و كار به گيس و گيس كشي مي كشه .

    ولي چند ساعت نشده كه مشكلم حل مي شه و بعد از مدتي ديگه نه به خاطر مشكلاتم بلكه به خاطر اينكه از بس دوسش دارم گريه مي كنم آخه خدا زيادي خوبه . انگار خيلي برامون زياده . انگار مي خوام از بس خوبه و دوسش دارم منفجر بشم ...

    سلام ضحي خانوم

    حالت خوبه؟

    من قديما خيلي به خودم سخت مي گرفتم تو ارتباط با خدا.

    فقط خوندن ادعيه ي مختلف و قرآن و از اين جور حرفا رو وسيله ي ارتباطم با خدا مي دونستم. يه بار نشستم خوب فکر کردم ديدم من اين همه دعا رو خوندم ولي يه بارم نشده که به ترجمه ش دقت کنم ببينم اصلا من چي دارم به خدا مي گم. فقط خواستم دعا رو خونده باشم تا بعدا که با خدا تسويه حساب مي کنم آمار ادعيه و مناجات هايي که خوندم را بدهم.

    خودمونيم چقدر زشته يکي باهات حرف بزنه ولي خودش ندونه چي داره ميگه.

    ديدم اي داد بيداد من دارم مثلا تو فلان دعا به خدا ميگم که تو براي من محبوب ترين و عزيزتريني؛ ولي من خيلي چيزاي ديگه رو بيشتر از خدا دوست دارم. من اصلابه ياد خدا نبودم که.

    من داشتم با اون دعايي که مي خوندم فقط خودم رو گول مي زدم، داشتم به خدا دروغ مي گفتم.

    جالبه بعضي جاها دقيقا حرف دل خودم تو دعا اومده بود. من حرف دلم را به زبان عربي به خدا گفته بودم ولي خودم اصلا نفهميده بودم چي گفتم.

    از اون روز تصميم گرفتم هر جمله اي که به زبان عربي به خدا ميگم اول معنيش رو بخونم بعد رو زبونم جاري کنم تا بدونم چي دارم به خدا ميگم. بعد از اون واقعا از خوندن ادعيه لذت مي بردم. چون مي دونستم چي دارم به خداي خودم ميگم.

    خيلي وقتام که حال خوندن ادعيه رو نداشتم با همون زبون خودموني خودم با خدا حرف زدم. خصوصا مواقعي که شدت دل گرفتگيم بيش از حد بود.