سفارش تبلیغ
صبا ویژن

گاهی قسمت می شود برویم ، گاهی هم قسمت می شود که بمانیم و دلتنگ شویم و برای دوستانی که در سفرند دعای سفر بخیر و سلامتی بخوانیم و آیه الکرسی بدرقه ی راهشان کنیم . بمانیم و اس ام اس بزنیم و تلفنی جویای احوالشان باشیم ( خدا را هم شکر می کنیم در همین اوصاف !) . و حالا دلم برای عتیتی ( یا شایدم اتیتی !!!) تنگ شده ، و برای الهه ، سوتک ، ندا ( خواهر آقای کشکول !) و .... تنگ شده .
      آن سفر کرده که صد قافله دل همره اوست               هر کجا هست خدایا به سلامت دارش

پاورقی :
1- دوستان ای دی من به لطف بعضی از بزرگواران هک شده . لطف کنید از اد لیستتون پاک کنید .
2- اگر برای نوروز خدمت نرسیدم از همین حالا براتون سالی پر از موفقیت ، سلامتی و شادی آرزو میکنم . لحظه ی تحویل سال قول می دم یاد خیلی از دوستان باشم ،‏شما هم اگه یادتون موند برای من دعا کنید .   
3- عنوان این پست رو هم از روی آخرین نوشته ی الهه ی عزیز بر داشتم ( حالا که نیست یه کم از وبلاگش مطلب کِش بریم !!!‏)

 


یکشنبه 86 اسفند 26 | ساعت 11:43 صبح                     نظرات دیگران [ نظر]

فرودگاهی به اسم امام خمینی ، بزرگترین و بین المللیترین! فرودگاه ایران است . ایران هم که می دانید کلی مسلمان است و شیعه ، تازه کلی نماز خوان دارد و کلی مهم است برای خودش . فرودگاه ام القرا هم می شود نامیدش مثلن ! نمی دانم تا حالا مسیرتان افتاده به این فرودگاه پر حرف و حدیث!  یا نه ، یا اگر اقتاده - مسیرتان را می گویم - به نماز خانه اش چطور ، رفته اید ؟ انتهای انتهای سالن همکف به وسیله ی یک تابلوی کوچک که به سمت طبقه زیرین نشانه رفته مردم نماز خوان را به سمت نماز خانه هدایت کرده اند ، پایین می رویم به قصد نمار خواندن . با کلی تلاش و پرس و جو چشممان به کاغذ A4 می افتد که به دیوار چسبیده شده و با فونت شاید 30 یا 40 رویش نوشته اند نمار خانه و فلشی کشیده اند با خودکار که به انتهای سالن نشانه رفته است . مسیر را ادامه می دهیم و به نماز خانه! می رسیم ( نماز خانه = قسمتی از سالن که با پارتیشن جدا شده است و با موکتی که جای پای کفش در آن نقش بسته مفروش شده است )، همجوار آخرین سرویس بهداشتی فرودگاه ، بوی مطبوعی می آید ! کمی آنطرف تر چند سطل زباله هم هست برای تجمع عزیزان سیگاری .... تا این جا را داشته باشید
می رویم دبی .... فرودگاه اصلی کشور دبی  
فرودگاهی با نهایت بزرگی و زیبایی ، در سالن ترانزیت مسافرین ، دنبال نماز خانه می گردی ؟ اصلن احتیاجی نیست نگران باشی که خدایی نکرده نمازت را فراموش کنی ، در هر 20 متر آن هم در سالن اصلی ، نماز خانه ای تعبیه شده همراه با وضو خانه ای در نهایت تمیزی ، نه نماز خانه همجوار با سرویس بهداشتی که بویش نگذارد نزدیک شوی ! وقتی وارد نماز خانه می شوی می بینی که دستگاه خوشبو کننده هم دارد ، تازه میبینی که سه نفری جماعت می خوانند نمازشان را !‏ بسیار تمیز است احساس غرور می کنی به مسلمان بودنت و خوشت می آید که همه تماشایت کنند وقتی وارد نماز خانه می شوی نه مثل ایر.... حالا می روی به انتهای سالن ، جایی دور از دسترس و خارج از مسیر اصلی مسافران ، اتاقی است با نور کم و نا زیبا ، میزی بلند و بدون صندلی وسط اتاق است و پیش خوانی دارد که قهوه سِرو می شود ، این اتاق که در بدترین جای سالن فرودگاه است هم شده محل تجمع افراد سیگاری .
قیاس با خودتان .

پاورقی :
1- نه مگه در صحرای محشر اولین چیزی که از ما در باره اش سوال می شود نماز هست؟
2- نه مگه پیامبر گفته زیباترین لباس رو بپوشید وقت نماز و خوشبو باشید و ... ؟
3- نه مگه همه ی اسلام یک ستون دارد و آن هم نماز است ؟
4- چرا بی خودی به دانمارک و سروش و این و اون گیر میدیم ؟ خزعبلات همیشه است ، با گل محمدی گفتن ما هم کاری از پیش نمی رود باید از ریشه بسازیم ، از خودمان شروع کنیم . از نماز های یومیه اگر شورع کنیم بد نیست . قرار بذاریم برای نمازهای اول وقت ؟ دوستان وبلاگ نویسِ مسلمانِ دلسوز قرارمان باشد هر نماز اول وقت ، نشانه ی قرارمان هم باشد دعا برای همدیگر . قبوله ؟


دوشنبه 86 اسفند 20 | ساعت 8:7 عصر                     نظرات دیگران [ نظر]

اگر سکوت کرده ام
معنی اش این نیست که هیچ حرفی ندارم
معنی اش را فقط کسی می فهمد
که بداند بغض چیست !

                                               هیچ حرفی ..... دارم

 


سه شنبه 86 اسفند 14 | ساعت 9:41 عصر                     نظرات دیگران [ نظر]

نامه های عاشقانه ی پر شور نوشتن ، از متداول ترین بازی های مبتذل عصر ما شده است ، چرا که عشق را محک نمی توان زد و هیچ معیاری در کار نیست .
عشق ، آنگاه که به واژه تبدیل شد ، و به نگاه ، و به آواز ، و به نامه ، و به اشک ، و به شعر ، و در بسته بندی های کاملن متشابه به مشتریان تشنه عرضه شد در هر بازاری می توان آن را خرید و به معشوق هدیه کرد و همین عشق را تحقیر کرده است .
دیگر سخن عاشقانه گفتن ، دلیل عشق نیست ، آواز عاشقانه خواندن ، دلیل عاشق بودن نخواهد شد . وای بر آن روزی که چیزی - حتی عشق - عادت مان شود . عادت ، همه چیز را ویران می کند .از جمله عظمت دوست داشتن را، تفکر خلاق را ، عاطفه ی جوشان را . مشکل من این است که مدتهاست می بینم از عشق ، بسیار سخن می گویند و بیشتر ، آنها می گویند که اصلن اهل ولایت عشق نیستند .
عاشق کم است و سخن عاشقانه فراوان !
عشق ، عادت به دوست داشتن و سخت دوست داشتن دیگری نیست . تازگی ذات عشق است ، طراوات بافت عشق است .  
و این همه از همه کس بر نمی آید . عاشق شدن و عاشق ماندن مرد می خواهد . هر علاقه ای که دوست داشتن نیست ، هر دوست داشتنی که عشق نیست . ما با رفتارها و آشناییهایمان عشق را به بد نامی کشیده ایم . تا نگاهی به نگاهی گره می خورد و اندک زمانی می گذرد دریا دریا عشق است که در آن میان رد و بدل می شود و حال آنکه در واقع این چنین نیست و بر عکس ، زمانی که عشقی وجود دارد ، گاه پشت پرده ی ضخیم حیا و شرم پنهان میشود چرا که کسی نیست باور کند این عشق را و حمایت ....

پاورقی :

ذهن بی قرار ، کلام بی مقدمه و آشفته ی منو ببخشید .... 
دعاکنیم در حق همدیگه .
به حرفای آقای مدیر توجه کنیم .


پنج شنبه 86 اسفند 2 | ساعت 7:36 عصر                     نظرات دیگران [ نظر]

سلام.

یکی از خوانندگان وبلاگ برای نوشته‌‌ی قبلی کامنتی گذاشته است؛ خواستم در پاسخ کامنت بنویسمش؛ اما نشد! این هم لینک آن کامنت با عنوان دفترچه‌های بی‌خاطره.

1- کارکرد ولایت فقیه در جمهوری اسلامی کاملا منطبق بر قانون اساسی و اراده‏ی مردم است؛ اسم این انحصار است؟

2- اگر منظورتان از قتل‏های وحشیانه‏ی منتقدان،‏ قتل‏های موسوم به قتل‏های زنجیره‏ای در اواخر دهه‏ی هفتاد است،‏ بعید می‏دانم مقتولین از منتقدین جمهوری اسلامی بودند. مثلا آقای فروهر را شما از منتقدین سیای جمهوری اسلامی می‏دانید. و البته باید تفکیک قایل شد میان اجرای قانون و اقدامات گروه‏های خودسر یا شبه نظامی غیر پاسخگو. اما به هر حال به یقین می‏توان گقت که هیچ اقدام سازمان‏دهی شده‏‏ای از سوی نظام برای به قتل رساندن منتقدین سیاسی وجود نداشته است.

3- تصدیق می‏فرمایید که اجرای قوانین نمی‏تواند هیچ تناقضی با آزادی‏های سیاسی داشته باشد. یعنی آزادی‏های سیاسی‏ای که با قانون در تضاد باشد، اساسا هیچ ارزشی ندارد.

4- درباره ادعاهای پیرامون وقایع تابستان سال 67. همه‏ی مستندات تاریخی مدعیان این نسل‏کشی! تصاویری است که هیچ وجه اثباتی‏ای در این قضیه ندارند و مستحضر هم هستید که با تشبیه کردن جمهوری اسلامی به امریکا، چیزی حل نمی‏شود؛ نه گناهی از دوش امریکا برداشته می‏شود و نه ادعاهای بی‏دلیل ثابت می‏شود.

5- پیش از ادامه‏ی جواب دادن به بند بند ادعاهای شما باید بگویم همیشه ادعا کردن راحت ترین کار است؛ اما به این معنا نیست که قرار باشد هر ادعایی درست انگاشته شود؛ وقتی موضوعی مورد قبول نیست، باید دلایل، مستندات و شواهد آن گفته شود تا بتوان درباره‏ی درستی یا نادرستی آن اظهار نظر کرد.

6- درباره‏ی قتل‏های موسوم به زنجیره‏ای دهه‏ی هفتاد هم توضیح دادم. هر وقت ثابت کردید ان قتل‏ها کار جمهوری اسلامی بوده است، می‏توانید بقیه اتهام‏ها را هم نثار جمهوری اسلامی کنید. ان وکیل هم وقتی ادعایی بکند که نمی‏تواند ان را اثبات کند؛ و ادعایش هم مستقیما با امنیت ملی جمهوری اسلامی در تضاد است، شما به عنوان قانون می‏ایستید و نگاه می‏کنید؟

7- موارد وحشتناک در زندان‏های دهه‏ی 60. باز هم ادعاهایی که تنها در حد ادعاست. ادعاهایی که گویی تنها برای گفت و شنودهای چند دقیقه‏ای تاکسی‏ها ساخته شده است؛ حتا اگر این‏چنین اتفاق‏هایی روی داده باشد، تا زمانی که نتوانید ثابت کنید، سخن گفتن درباره‏ی ان بیهوده است. درست‏ می‏گویم؟

8- در هر نظام سیاسی و ساختار قانونی‏ای‏، حتا تخلفات افراد مشغول به خدمت در نهادهای امنیتی مشمول قانون می‏شود. اظهارات شما درباره‏ی بازجویی‏های ماموران وزارت اطلاعات از همسر سعید امامی را می‏توان واقع‏بینانه دانست؛ اما این موارد ان‏گاه باید مورد اعتراض باشند که نهادهای انتظامی و قضایی در برابر وقوع این‏چنین جرم‏هایی ساکت بنشینند و به پایمال شدن حقوق قانونی مردم بی‏توجهی کنند. در حالی که دست کم در این مورد، گرچه حیثیت پایمال شده‌ی کسی را نمی‌توان بازیافت اما وقتی قانون درباره‌ی ماموران خاطی اجرا می‌شود، جایی برای اعتراض باقی نمی‌ماند. درست است؟

9- این درست است که استدلال بر سر ناصحیح بودن سخنان بعضی درباره‏ی شاه نمی‏تواند دلیلی برای مشروعیت جمهوری اسلامی دست و پا کند؛ اما قبول دارید که می‏تواند جوابی برای همه‏ی ان‏هایی باشد که به دلایلی کودکانه حاضرند همه‏ی دستاوردهای انقلاب اسلامی را نادیده بگیرند.

10- روزانه؟ به صف مقابل جمهوری اسلامی؟ مطمئنید؟ صرف نظر از راهپیمایی‏های سالانه و انتخابات‏ها، دست کم از نتایج پیمایش‏های تحقیقاتی نهادهای فعال در علوم انسانی و مخصوصا علوم اجتماعی می‏توان این واقعیت ملموس را به راحتی دید که جامعه‏ی ایرانی به رغم وجود مشکلات ساختاری در نظام اجرایی و حتا قانون‏گذاری و قضایی، یکی از امیدوارترین جوامع کنونی دنیاست. نمی‏دانم این همه ادعای اثبات ناشدنی را چگونه -دست کم- برای خودتان ثابت کرده‏اید؛ اما ان‏چه من از ادم‏های جوراجوری که می‏شناسم سراغ دارم،‏ این سخنان شما حتا حرف‏های دل یک هزارم مردم هم نیست.

11- و اما میلیون‌ها بیکار و میلیون‌ها معتاد و میلیون‌ها فقیر مورد ادعای شما. شکی نیست که ما بعد از گذشت نزدیک به سی سال از انقلاب اسلامی، نتوانسته‌ایم یک جامعه‌ی ایده‌ال را تجربه کنیم؛ اما هر انسان آزاده‏ی آزاد اندیشی قبول دارد که سیر همه‏ی ساحت‏های رژیم پهلوی، کاملا قهقرایی و ارتجاعی بود در حالی که نظام اسلامی ثابت کرده است از حیث سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در مسیر پیشرفت است و هر روز بر کارامدی خود می‏افزاید.

12- هر کسی -و از جمله شما- حق دارد هر پایانی را برای این داستان انتخاب کند. اما تصور بنده این است: نظامی که خود را ملزم به قانون‏گرایی و احترام به خواست حقیقی مردم می‏داند، روز به روز بر اقتدار و کارامدی‏اش افزوده خواهد شد. درباره‏ی لینکی که از تابناک داده‏اید هم باید بگویم شاید حق با آن آقا باشد؛ اما شما اطمینان دارید که شورای نگهبان یا هیات‏های اجرایی مدارکی دال بر عدم صلاحیت ایشان برای کاندیداتوری در انتخابات مجلس در دست ندارند؟ به نظر شما هر رزمنده‏ای حق انتخاب شدن برای نمایندگی مجلس شورای اسلامی را دارد؟ فکر نمی‏کنید این‏گونه استدلال‏ها و اسمان ریسمان بافتن‏ها زیاده از حد نخ‏نما شده است؟

13- و عرض پایانی من این که ما به دنبال به دست اوردن منافع خود هستیم؛ منافعی که برگرفته از آرمان‌های ماست؛ اگر فکر می‌کنید آرمان‌های شما با آرمان‌های نظام فعلی ایران مغایرت دارد، دو راه دارید؛ یا تحمل کنید و یا انقلاب کنید. هر حکومتی به حمایت و پشتیبانی مردم خود زنده است. مطمئن باشید مردم ایران همچون عراقی‏ها و افغانی‏ها نیستند که نتوانند خواسته‏های‏شان را عملی کنند. ان‏چه به راحتی می‏توان دید این است که مردم پشتیبان انقلاب و نظام اسلامی هستند؛ و همین برای ادامه‏ی مقتدرانه‏ی نظام جمهوری اسلامی کافی است. ببخشید از این‏که طولانی شد.


شنبه 86 بهمن 27 | ساعت 3:16 عصر                     نظرات دیگران [ نظر]

.... بی مقدمه
دیروز ظهر موقع برگشتن به خونه از سر سالاریه تا میدون مطهری (تو این مسیر طولانی ببینید چه زجری کشیدم ! ) جای شما خالی توفیق اینو داشتم  به عنوان مستمع از یه بحث سیاسی که توی تاکسی بین آقای راننده و یه آقای دیگه که ظاهرن مسافر بود استفاده ببرم . برای اینکه بدونید این دو بزرگوار ! به کدوم قسمت مملکت گیر داده بودند بخشی از فرمایشاتشون رو برای شما میگم تا شما هم مفیوض( از ریشه ی فیض به معنای فیض بردن - به قول جوان مرحومی ) بشید !
آقای مسافر : مردم و انداخت به جون نظام و مملکت خودش پاشد رفت کشورای دیگه گشتشو زد . ( میدونید که در مورد چه شخصیت فرزانه ای اینطوری حرف میزد ؟) 
آقای راننده : والا به خدا زمان شاه وضع مردم از الان بهتر بود . نه این همه بگیر و ببند بود نه این همه گرونی .
آقای مسافر : اولن که هر کی میگه شاه دزد بود ..... ( * به علت عدم رعایت ادب این بخش از صحبتا حذف میشه ) میخوره، ثالثن ( به جون خودم گفت ثالثن! ) فرضن اگه شاه دزدی میکرد به جاش به مردمم میداد اما الان تو مملکت گل و بلبل ما این آقایون فقط کیسه ی خودشونو پر میکنن و به فکر مردم بیچاره نیستن .
آقای راننده : ....... ( به * رجوع کنید ) تا دیروز بلد نبود سوار خر بشه حالا واسه ما شده ..... ( یکی از شخصیت های کشور رو نام برد ) . بنزین و سهمیه بندی میکنه .....
بهتره بیشتر از این رو اعصابتون راه نرم ، فکر میکنم متوجه شدید این آقایون چقدر بی غرض و منصفانه حرف میزدن ! و چقدر اطلاعات بالایی داشتن . یکی نیست به امثال اینا بگه آخه مرد حسابی تو مگه غیرت نداری ؟ مگه شرف نداری؟ مگه وجدان نداری؟ این انقلاب اگه هیچی واسه مردم ایران نداشت حداقل واسه ناموس تو که امنیت آورد ، نیورد ؟؟؟ همین که الان زیر پرچم ایران هستیو و نون و آب این مملکتو داری میخوری جرات پیدا کردی گنده تر از دهنت حرف بزنی ، تو مگه زمان شاه میتونستی اعتراض کنی ؟ اگه امام ( ره‏) نبود ، اگه غیرت مردم ایران نبود که تو الان داشتی تو بدبختیو فلاکت و فقر دست و پا میزدی تازه کلی هم سپاسگذار مفت خورای امریکایی بودی ! هر چیزی بهایی داره و ما بهای آزادیمونو پرداخت کردیم . ما پای این انقلاب خون دادیم ،‏ هنوز صدای فریاد مبارزای فداکارو از جان گذشته از ساختمون مخوف ساواک میاد ، نمیشنوی؟ هنوز صدای فریاد مردای غیرتمندی که جلوی چشمشون به زنا و دختراشون تجاوز میکردن میاد ، اگه گوشای تو کر شده و چشمات این همه فداکاریو نمیبینه پس زبون به دهن بگیر و زخم بچه های انقلاب رو تازه نکن .تو که این طوری در مورد انقلاب و امام حرف میزنی یعنی نمیبینی و نمیفهمی روح الله خمینی چه کرد برای مردم ایران . امام مقتدا و رهبر ما بود و هست ، هیچ احدی در هیچ شرایط و هیچ جای جهان حق نداره به امام توهین کنه . انقلاب ما سراسر نور بود و نور خواهد ماند .


شنبه 86 بهمن 20 | ساعت 12:12 صبح                     نظرات دیگران [ نظر]

چقدر واژه ها حقیرند .
چقدر شاعری شغل ! .... چه می گویم ؟! کار و دلدادگی سخت و عجیبی است .
چقدر توصیف بعضی چیزها دشوار است .
توضیح هر چیزی که در آن عشق دست و پا بزند ، توصیف هر چیزی که دوست داشتن در آن موج بزند خیلی دشوار است .
اصلن از عشق گفتن .... نه ، سخت نیست ، غیر ممکن است .
می گویند : 
                  « یک نکته بیش نیست سخن عشق وین عجب            از هر زبان که می شنوم نا مکرر است »    
عشق و محبت را به تعداد آدمهای روی زمین و به تعداد دلهای مهربان مردم می توان روایت کرد اما چه کسی می تواند حق مطلب را ادا کند ؟ حالا می فهمم که چقدر کوه ها حقیرند ، چقدر دریاها کوچک و منتهی هستند . حتی آسمان ! حالا می فهمم آسمان چند وجب بیشتر بزرگی ندارد . حالا من با این همه کاستی عشق را به کدام یک تشبیه کنم ؟
عشق تشبیه نشدنی است ، عشق نا گفتنی است ، عشق میزان نمی شود . عشق ....

پاورقی :
هر چی با واژه ها و جمله ها کلنجار می رم بعضی چیزا توصیف نمی شن . بعضی چیزا از خوبی و پاکی وصف نشدنی هستن ، بعضی ها هم از .... گاهی هم روایت درد آسان نیست . نوار غزه .... دعا کنیم که بیاید ، همین .   


چهارشنبه 86 بهمن 3 | ساعت 10:26 عصر                     نظرات دیگران [ نظر]
<      1   2   3   4   5   >>   >