سلام.
یکی از خوانندگان وبلاگ برای نوشتهی قبلی کامنتی گذاشته است؛ خواستم در پاسخ کامنت بنویسمش؛ اما نشد! این هم لینک آن کامنت با عنوان دفترچههای بیخاطره.
1- کارکرد ولایت فقیه در جمهوری اسلامی کاملا منطبق بر قانون اساسی و ارادهی مردم است؛ اسم این انحصار است؟
2- اگر منظورتان از قتلهای وحشیانهی منتقدان، قتلهای موسوم به قتلهای زنجیرهای در اواخر دههی هفتاد است، بعید میدانم مقتولین از منتقدین جمهوری اسلامی بودند. مثلا آقای فروهر را شما از منتقدین سیای جمهوری اسلامی میدانید. و البته باید تفکیک قایل شد میان اجرای قانون و اقدامات گروههای خودسر یا شبه نظامی غیر پاسخگو. اما به هر حال به یقین میتوان گقت که هیچ اقدام سازماندهی شدهای از سوی نظام برای به قتل رساندن منتقدین سیاسی وجود نداشته است.
3- تصدیق میفرمایید که اجرای قوانین نمیتواند هیچ تناقضی با آزادیهای سیاسی داشته باشد. یعنی آزادیهای سیاسیای که با قانون در تضاد باشد، اساسا هیچ ارزشی ندارد.
4- درباره ادعاهای پیرامون وقایع تابستان سال 67. همهی مستندات تاریخی مدعیان این نسلکشی! تصاویری است که هیچ وجه اثباتیای در این قضیه ندارند و مستحضر هم هستید که با تشبیه کردن جمهوری اسلامی به امریکا، چیزی حل نمیشود؛ نه گناهی از دوش امریکا برداشته میشود و نه ادعاهای بیدلیل ثابت میشود.
5- پیش از ادامهی جواب دادن به بند بند ادعاهای شما باید بگویم همیشه ادعا کردن راحت ترین کار است؛ اما به این معنا نیست که قرار باشد هر ادعایی درست انگاشته شود؛ وقتی موضوعی مورد قبول نیست، باید دلایل، مستندات و شواهد آن گفته شود تا بتوان دربارهی درستی یا نادرستی آن اظهار نظر کرد.
6- دربارهی قتلهای موسوم به زنجیرهای دههی هفتاد هم توضیح دادم. هر وقت ثابت کردید ان قتلها کار جمهوری اسلامی بوده است، میتوانید بقیه اتهامها را هم نثار جمهوری اسلامی کنید. ان وکیل هم وقتی ادعایی بکند که نمیتواند ان را اثبات کند؛ و ادعایش هم مستقیما با امنیت ملی جمهوری اسلامی در تضاد است، شما به عنوان قانون میایستید و نگاه میکنید؟
7- موارد وحشتناک در زندانهای دههی 60. باز هم ادعاهایی که تنها در حد ادعاست. ادعاهایی که گویی تنها برای گفت و شنودهای چند دقیقهای تاکسیها ساخته شده است؛ حتا اگر اینچنین اتفاقهایی روی داده باشد، تا زمانی که نتوانید ثابت کنید، سخن گفتن دربارهی ان بیهوده است. درست میگویم؟
8- در هر نظام سیاسی و ساختار قانونیای، حتا تخلفات افراد مشغول به خدمت در نهادهای امنیتی مشمول قانون میشود. اظهارات شما دربارهی بازجوییهای ماموران وزارت اطلاعات از همسر سعید امامی را میتوان واقعبینانه دانست؛ اما این موارد انگاه باید مورد اعتراض باشند که نهادهای انتظامی و قضایی در برابر وقوع اینچنین جرمهایی ساکت بنشینند و به پایمال شدن حقوق قانونی مردم بیتوجهی کنند. در حالی که دست کم در این مورد، گرچه حیثیت پایمال شدهی کسی را نمیتوان بازیافت اما وقتی قانون دربارهی ماموران خاطی اجرا میشود، جایی برای اعتراض باقی نمیماند. درست است؟
9- این درست است که استدلال بر سر ناصحیح بودن سخنان بعضی دربارهی شاه نمیتواند دلیلی برای مشروعیت جمهوری اسلامی دست و پا کند؛ اما قبول دارید که میتواند جوابی برای همهی انهایی باشد که به دلایلی کودکانه حاضرند همهی دستاوردهای انقلاب اسلامی را نادیده بگیرند.
10- روزانه؟ به صف مقابل جمهوری اسلامی؟ مطمئنید؟ صرف نظر از راهپیماییهای سالانه و انتخاباتها، دست کم از نتایج پیمایشهای تحقیقاتی نهادهای فعال در علوم انسانی و مخصوصا علوم اجتماعی میتوان این واقعیت ملموس را به راحتی دید که جامعهی ایرانی به رغم وجود مشکلات ساختاری در نظام اجرایی و حتا قانونگذاری و قضایی، یکی از امیدوارترین جوامع کنونی دنیاست. نمیدانم این همه ادعای اثبات ناشدنی را چگونه -دست کم- برای خودتان ثابت کردهاید؛ اما انچه من از ادمهای جوراجوری که میشناسم سراغ دارم، این سخنان شما حتا حرفهای دل یک هزارم مردم هم نیست.
11- و اما میلیونها بیکار و میلیونها معتاد و میلیونها فقیر مورد ادعای شما. شکی نیست که ما بعد از گذشت نزدیک به سی سال از انقلاب اسلامی، نتوانستهایم یک جامعهی ایدهال را تجربه کنیم؛ اما هر انسان آزادهی آزاد اندیشی قبول دارد که سیر همهی ساحتهای رژیم پهلوی، کاملا قهقرایی و ارتجاعی بود در حالی که نظام اسلامی ثابت کرده است از حیث سیاسی، اقتصادی و اجتماعی در مسیر پیشرفت است و هر روز بر کارامدی خود میافزاید.
12- هر کسی -و از جمله شما- حق دارد هر پایانی را برای این داستان انتخاب کند. اما تصور بنده این است: نظامی که خود را ملزم به قانونگرایی و احترام به خواست حقیقی مردم میداند، روز به روز بر اقتدار و کارامدیاش افزوده خواهد شد. دربارهی لینکی که از تابناک دادهاید هم باید بگویم شاید حق با آن آقا باشد؛ اما شما اطمینان دارید که شورای نگهبان یا هیاتهای اجرایی مدارکی دال بر عدم صلاحیت ایشان برای کاندیداتوری در انتخابات مجلس در دست ندارند؟ به نظر شما هر رزمندهای حق انتخاب شدن برای نمایندگی مجلس شورای اسلامی را دارد؟ فکر نمیکنید اینگونه استدلالها و اسمان ریسمان بافتنها زیاده از حد نخنما شده است؟
13- و عرض پایانی من این که ما به دنبال به دست اوردن منافع خود هستیم؛ منافعی که برگرفته از آرمانهای ماست؛ اگر فکر میکنید آرمانهای شما با آرمانهای نظام فعلی ایران مغایرت دارد، دو راه دارید؛ یا تحمل کنید و یا انقلاب کنید. هر حکومتی به حمایت و پشتیبانی مردم خود زنده است. مطمئن باشید مردم ایران همچون عراقیها و افغانیها نیستند که نتوانند خواستههایشان را عملی کنند. انچه به راحتی میتوان دید این است که مردم پشتیبان انقلاب و نظام اسلامی هستند؛ و همین برای ادامهی مقتدرانهی نظام جمهوری اسلامی کافی است. ببخشید از اینکه طولانی شد.
.... بی مقدمه
دیروز ظهر موقع برگشتن به خونه از سر سالاریه تا میدون مطهری (تو این مسیر طولانی ببینید چه زجری کشیدم ! ) جای شما خالی توفیق اینو داشتم به عنوان مستمع از یه بحث سیاسی که توی تاکسی بین آقای راننده و یه آقای دیگه که ظاهرن مسافر بود استفاده ببرم . برای اینکه بدونید این دو بزرگوار ! به کدوم قسمت مملکت گیر داده بودند بخشی از فرمایشاتشون رو برای شما میگم تا شما هم مفیوض( از ریشه ی فیض به معنای فیض بردن - به قول جوان مرحومی ) بشید !
آقای مسافر : مردم و انداخت به جون نظام و مملکت خودش پاشد رفت کشورای دیگه گشتشو زد . ( میدونید که در مورد چه شخصیت فرزانه ای اینطوری حرف میزد ؟)
آقای راننده : والا به خدا زمان شاه وضع مردم از الان بهتر بود . نه این همه بگیر و ببند بود نه این همه گرونی .
آقای مسافر : اولن که هر کی میگه شاه دزد بود ..... ( * به علت عدم رعایت ادب این بخش از صحبتا حذف میشه ) میخوره، ثالثن ( به جون خودم گفت ثالثن! ) فرضن اگه شاه دزدی میکرد به جاش به مردمم میداد اما الان تو مملکت گل و بلبل ما این آقایون فقط کیسه ی خودشونو پر میکنن و به فکر مردم بیچاره نیستن .
آقای راننده : ....... ( به * رجوع کنید ) تا دیروز بلد نبود سوار خر بشه حالا واسه ما شده ..... ( یکی از شخصیت های کشور رو نام برد ) . بنزین و سهمیه بندی میکنه .....
بهتره بیشتر از این رو اعصابتون راه نرم ، فکر میکنم متوجه شدید این آقایون چقدر بی غرض و منصفانه حرف میزدن ! و چقدر اطلاعات بالایی داشتن . یکی نیست به امثال اینا بگه آخه مرد حسابی تو مگه غیرت نداری ؟ مگه شرف نداری؟ مگه وجدان نداری؟ این انقلاب اگه هیچی واسه مردم ایران نداشت حداقل واسه ناموس تو که امنیت آورد ، نیورد ؟؟؟ همین که الان زیر پرچم ایران هستیو و نون و آب این مملکتو داری میخوری جرات پیدا کردی گنده تر از دهنت حرف بزنی ، تو مگه زمان شاه میتونستی اعتراض کنی ؟ اگه امام ( ره) نبود ، اگه غیرت مردم ایران نبود که تو الان داشتی تو بدبختیو فلاکت و فقر دست و پا میزدی تازه کلی هم سپاسگذار مفت خورای امریکایی بودی ! هر چیزی بهایی داره و ما بهای آزادیمونو پرداخت کردیم . ما پای این انقلاب خون دادیم ، هنوز صدای فریاد مبارزای فداکارو از جان گذشته از ساختمون مخوف ساواک میاد ، نمیشنوی؟ هنوز صدای فریاد مردای غیرتمندی که جلوی چشمشون به زنا و دختراشون تجاوز میکردن میاد ، اگه گوشای تو کر شده و چشمات این همه فداکاریو نمیبینه پس زبون به دهن بگیر و زخم بچه های انقلاب رو تازه نکن .تو که این طوری در مورد انقلاب و امام حرف میزنی یعنی نمیبینی و نمیفهمی روح الله خمینی چه کرد برای مردم ایران . امام مقتدا و رهبر ما بود و هست ، هیچ احدی در هیچ شرایط و هیچ جای جهان حق نداره به امام توهین کنه . انقلاب ما سراسر نور بود و نور خواهد ماند .
چقدر واژه ها حقیرند .
چقدر شاعری شغل ! .... چه می گویم ؟! کار و دلدادگی سخت و عجیبی است .
چقدر توصیف بعضی چیزها دشوار است .
توضیح هر چیزی که در آن عشق دست و پا بزند ، توصیف هر چیزی که دوست داشتن در آن موج بزند خیلی دشوار است .
اصلن از عشق گفتن .... نه ، سخت نیست ، غیر ممکن است .
می گویند :
« یک نکته بیش نیست سخن عشق وین عجب از هر زبان که می شنوم نا مکرر است »
عشق و محبت را به تعداد آدمهای روی زمین و به تعداد دلهای مهربان مردم می توان روایت کرد اما چه کسی می تواند حق مطلب را ادا کند ؟ حالا می فهمم که چقدر کوه ها حقیرند ، چقدر دریاها کوچک و منتهی هستند . حتی آسمان ! حالا می فهمم آسمان چند وجب بیشتر بزرگی ندارد . حالا من با این همه کاستی عشق را به کدام یک تشبیه کنم ؟
عشق تشبیه نشدنی است ، عشق نا گفتنی است ، عشق میزان نمی شود . عشق ....
پاورقی :
هر چی با واژه ها و جمله ها کلنجار می رم بعضی چیزا توصیف نمی شن . بعضی چیزا از خوبی و پاکی وصف نشدنی هستن ، بعضی ها هم از .... گاهی هم روایت درد آسان نیست . نوار غزه .... دعا کنیم که بیاید ، همین .