سلام و عرض ادب!
و البته عرض شوق!! براي ديدار مجدد حضرتعالي!
چه خوب توصيف کرده اي عشق هاي امروزي را، دلم مي خواست من نويسنده ي اين دلنوشت زيبايت مي بودم.
در باب جمله ي آخرت، دلم نيامد اين چند سطر را سياه نکنم :
اگر روزي عاشق شدي، حتي اگر عشق هم نبود و فقط يک حس شيرين دوست داشتني دلت را لرزاند و تنگ کرد، بگذار هميشه آن پرده ي ضخيم شرم و حيا، زينت حس غريب دلت شود. آخر بگويي، باورت که نمي کند هيچ، اولين کسي خواهد بود که به نبود آن پرده ي ضخيم حيا وشرم به طعنه و شماتت، تو را بيازارد.ببخش كمي تلخ شد ونصيحت گونه!
...
بيشتر از يك هفته است ميخوام اينا رو برات بنويسم، جلوي دلم رو مي گيرم. اونقدر آپ نكردي كه تحملم بر باد رفت! و حالا مجبوري سياه مشق هاي من رو تحمل كني.
برقرار باشي و قلمت هميشه بر مدار حق.