سلام!خيلي زودتر از اين حرفها بايد مي آمدم و از خودتان و دل مهربانتان تشكر مي كردم!
بابت تاخير...شرمنده!
نامه..نامه ي قشنگي بود....مشكلم با پست خانه است..شما از كدام صندوق پستي مي فرستيد كه برگشت نخورد؟!!...يا توي راه با نامه هاي ديگر قاطي نشود...اصلا به كدام آدرس مي فرستيد..به كدام خانه از اين همه خانه ي خدا؟!!..كدام خانه كه خدا حتما حتما خانه باشد؟!!چقدر دردسر نه؟!!2ام كن!خيلي!
آسماني باشي!
کودک نجوا کرد :
خدايا با من حرف بزن .
مرغ دريايي آواز خواند ، کودک نشنيد !!!
کودک فرياد زد : خدايا با من حرف بزن .
رعد در آسمان پيچيد ، اما کودک گوش نداد .
کودک نگاهي به اطرافش انداخت و گفت :
خدايا بگذار ببينمت .
ستاره اي درخشيد ، ولي کودک توجه نکرد .
کودک فرياد زد : خدايا به من معجزه اي نشان بده ، يک زندگي متولد شد . اما کودک نفهميد !!!
کودک با نا اميدي گريست :
خدايا با من در ارتباط باش ، بگذار بدانم اين جايي .
خدا پايين آمد و کودک را لمس نمود ......
ولي کودک پروانه را کنار زد و رفت !!! ....
محمد شاهيجاني " پيرسوک "
1386 خورشيدي
www.pirsuk.persianblog.ir
www.pirsuk.blogfa.com
بسم رب التوابين
سلام عليكم
قشنگ بود..مخصوصا اول نامه ..به نظرم اول نامه روون تره..ادم دلش بيشتر ميره..شايد هم چون به اخراي نامه كه ميرسه ..مي فهمي همون خدا رو ميگه..شايد هم چون زود تموم شده.. و كوتاه بودن پست رو در نظر گرفته باشيد... عكس چي..كم نيس؟ بذاريد خيلي ناز ميشه !
به هر حال قشنگ بود..با اجازه شما... كپي پيستش كردم... سيو كردم.... تو ورد و ... خواشتم پرينت بگيرم... ها ؟! ايراد كه نداره ؟ رخصت هس؟!
سلام...
متن قشنگي بود...
لو علم المدبرون كيف اشتياقي بهم لماتو شوقا...
مومن در هيچ چارچوبي نمي گنجه از جمله هاي رضا اميرخاني هست...
نويسنده كتاب هاي ارميا&داستان سيستان&ناصر ارمني&من او و....
موفق و مويد باشيد..
محتاج دعا...