• وبلاگ : ضحي
  • يادداشت : اصل و نسب
  • نظرات : 5 خصوصي ، 29 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
       1   2      >
     

    سلام

    هم اسمتون زيباست هم قلمتون.

    لذت بردم

    خيلي دعام كنين

    يا علي

    اين هم آدرس كوتاه اين وبلاگ

    http://www.zoha.co.cc/

    پاسخ

    سلام . بي نهايت سپاسگذارم .
    ده ضربه که چيزي نيست، بزنيد تا دل آتش گرفته تان خنک شود، دخترک را، دلارام را. که جرمش و تنها جرمش اين است که نمي خواهد اسير بماند. اسير نامهرباناني که به بندگي خداي رحمان مدعي اند. بزنيدش به نام نامي انسان، به نام نامي عشق، به نام نامي زن. اما نام از خداي رحمن و رحيم نبريد. که اين ضربه ها پذيرنده اش را پاک نمي کند چرا که گناهي نکرده است او، اما بر گناهان شما مي افزايد و بر دردتان از اين ستمراني.
    به همان کلامي که سال ها پيش، وقتي مدرسه مي رفت دلارام، برايش نوشتم، اين کلام را هم تمام کردم. گيرم به دلم نبود که کارمان بعد چند سالي به اين جا مي رسد. به گمانم نبود که با خود چنين مي کنيم که کس چنين به کشتن خود برنخاست که ما به زندگي نشسته ايم، به قول شاعر خسته، و سنگ شکسته.
    دلارام مگر چه کرده است جز آن که از نره معذور عذري نخواسته، به او التماسي نکرده که دستش را مي کشيد بر زمين. تا نترسد داد کشيده، به عدالتخانه شکايت برده، دل به عدالتي سپرده که اينک از او دريغ مي شود. گوشه چارقد به دندان نگرفته، تا مانند هزاران هم جنس خود کتک بخورد و دم بر نياورد. اما شما زن ايراني را چنان نمي پسنديد. او را از متجاوز هم فرمانبر مي خواهيد و البته بي صدا. اين تصويري است که از زن ايراني مي پسنديد. دلارام چنين نيست. و دلارام هزاران است، از اندازه زندان ها بيرون. و خودکامگان، کوچک و بزرگ، اين را چه دير در مي يابند.
    دلارام اگر يادتان باشد مدرسه مي رفت هنوز که به قانون ضدزنتان معترض شد. هنوز از دبيرستان به درنيامده بود که گوشه اي از رحمتتان ديد. نديده نيست که. اما شما نديده ببينيد. در چشم دخترانتان خشم را نظاره کنيد. رو پنهان نکنيد. اگر دل داريد به خانه که رفتيد به آن ها بگوئيد من بودم که دلارام را روي زمين کشيدم، من بودم که در زندان يک دواي ضد درد از دست شکسته او دريغ داشتم. من بودم که شکايتش نپذيرفتم. من حافظ قانون دلاور بودم، من قاضي برحق بودم که به او حکم زندان و شلاق دادم. بگوئيد تا سيلي خشم دختران و زنان و مادرانتان بر گونه تان جاري شود. که از هزار شلاق دردناک ترست.
    هيچتان کس نگفته است که ظلم آن است که آدمي با منتقد و مخالف خود مي کند وگرنه همه براي هواداران و متملقان صله ها نهان دارند. وگرنه همه، دستبوسان را خالص و عين خلوص مي بينند. وگرنه هر که تو بيني ستمگري داند.
    نوارهاي فيلم و صدا، و سندهاي بيست و هشت سال پيش را بشنويد. جمع شده تا کس نشنود که چه وعده داده شد به خود و به مردمي که عطش آزادي داشتند،

    از شهرهاي آبادان و زندان هاي ويران، تا خانه و آب و نان رايگان. و اينک به خشم کس از شما سزاوارتر نيست. که چون راست نباشند، خدا هم سربلندي شان نخواهد خواست. پس ناگزير پنهان شد آن همه يادگاران، وعده ها، تا شرم پوشانده شود. شايد نسلي برسد که اين همه نداند، چيزي نخواهد. اما دلارام ها آمدند که آن همه نديده و نشينده بودند. و ديديد که اينان را نيز آرام نتوانستيد کرد که گفته اند از فريب آرامش برنيامد.
    شنبه روزي دلارام قرارست به زندان برود. چه خوب. او ناخواسته قهرمان اساطيري و مظهر ايستادگي زن جوان ايراني مي شود. اهورائي. از نژاد همان ها که سوخته اند تا مردمي ساخته شوند. از تبار همان ها که به جان، از تن خود، هيمه اي براي آتش غضب ستمکارگان ساخته اند. و سياووش وار پاک و مطمئن بدان آتش پا نهاده اند.
    دلارام همان است که دخترکان بمي را وقتي آوار بر سرشان ريخت و خانمانشان ويران شد، بي کس شدند و زار، نوازش مي داد و آرام مي کرد - و اين کار را نه از آن رو مي کرد که دوربين ها شکارش کنند و برگي بر هزار برگ تبليغات و فريب بيفزايند -. اينک از شنبه وقتي در زندان پشت سرش بسته شد، بي ترديدم، که دستي به همان نرمي، او را نوازش خواهد داد و نخواهد گذاشت سرماي نوميدي در تنش جا گيرد. همان گونه که او از نوجواني براي مردم و همجنسان خود خوب خواست، به همان ظرافت و نرمي زندان را هم خواهد گذراند. ريگ آمو، و درشتي هايش زير پاي او پرنيان خواهد شد. اين راهي است که خود برنگزيده بلکه زيستن در سرزمين کويري خشک ما، و همزباني و همزميني با مرداني خشک مغز و زناني مشابه، به او هموار داشته است.
    پس هي بزنيدش، صد نه هزار ضربه شلاق، براي کسي که نمي خواست تنها هنرش شستن رخت و لباس باشد. انسان را اشرق مخلوق مي ديد پس به اين انسان ظلم روا نمي داشت و مظلومي فريبکارانه برخود نمي پسنديد. گناهش همين است. که مطلوب شما نيست. زن النگوهاي تا به تاي زرينه نيست که خود مي تواند نشان رقيتي باشد وقتي آدمي با کار به دستش نياورده باشد. امروز تزئين زنان جوان ايران، نمي گويم همه مانند دلارام دستبندست که دور باد از سرزمين ما چنين سيه فامي، اما اگر زرينه اي هم هست آن است که به کار خود فراهم آورده اند. نه از عروسک روبستگي. که آئين عروسک زندان و شلاق نيست.
    شنبه وقتي به زندان رفت، انگار دلارام منصورست. همان که دار از نام او بلند آوازه شد. همان حکايت است و جز اين نيست. قرن هاست که با ما مي آيد. درمانده از اداره خويشيم، نسق کشيدن و ظلم تنها حربه اي است که براي حکمراني مي ماند. و در اين هنگام به شاخه اي که به قفس بيگانگان فرومي بريد، به هياهوئي و بانگ فغاني که از آن شاخه بر مي خيزد، باورتان مي شود که بي لياقتي ها ناديده مي ماند و ظلم ها عفو مي شود. باورتان مي شود که مي شود هر چه خواست کرد. در آن هنگامه اسب تاخت و ظلم را با چاشني تهديد بيگانه زينت بست و به حساب دفاع از وطن و مصلحت مردم گذاشت. اما ديري است اين ورد هم بي اثرست و دلي را نمي گشايد مگر سادگاني که روز به روز تعدادشان کمتر مي شود.

    خانم دلارام علي ، فعال اجتماعي ، در روز 22 خرداد 1385 در طول يک اعتراض مسالمت آميز در تهران ، که براي پايان دادن به تبعيضات موجود در نظام قانوني اين کشور ترتيب داده شده بود ، دستگير شد . او و ساير معترضين توسط پليس مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و در نتيجه اين ضرب و شتم دست چپ دلارام علي شکسته شد . وي مدت کوتاهي پس از اين دستگيري آزاد شد ، اما در خرداد ماه 1386 توسط شعبه 16 دادگاه انقلاب در تهران ، محاکمه شده و به دنبال اين محاکمه به جرم شرکت در يک تجمع غير قانوني و تبليغ عليه نظام و اختلال در نظم عمومي ، گناهکار شناخته شد . در تير ماه 86 نيز دادگاه او را به 34 ماه حبس و 10 ضربه شلاق محکوم نمود . طبق گفته دلارام علي وکيل وي در طول دادگاه اجازه صحبت نداشته است . او به قيد التزام به قول شرف آزاد بود تا اينکه در روز 13 آبان 1386 گزارش ها از آن حکايت مي کرد که مقامات قضايي به دلارام علي و وکلايش طي تماسي تلفني گفته اند که دادگاه تجديد نظر حکم تجديد نظر شده او را صادر کرده است . حکم به صورت کتبي به دلارام ابلاغ نشده است. تحت قوانين جمهوري اسلامي ايران ، اجراي حکم پيش از ابلاغ کتبي آن به شخص مورد نظر غير قانوني است . دلارام علي هم چنين شکايتي را به خاطر عدم توجه به درمان وي در طول بازداشت ، به همراه ساير افرادي که مورد ضرب و شتم قرار گرفته بودند تسليم دادگاه کرد ، اما در ماه مهر امسال ، دادگاه همه افراد پليس حاضر در تجمع اعتراض آميز 22 خرداد 85 را از اتهام تبرئه کرد .

    ادامه را در وبلاگ حامي دلارام مطالعه بفرماييد.

    با قرار دادن لينك آزادي دلارام در وبلاگ خود به آزادي دختري آزاده ، دلارام علي ياري رسانيد.

    با سپاس

    خانم دلارام علي ، فعال اجتماعي ، در روز 22 خرداد 1385 در طول يک اعتراض مسالمت آميز در تهران ، که براي پايان دادن به تبعيضات موجود در نظام قانوني اين کشور ترتيب داده شده بود ، دستگير شد . او و ساير معترضين توسط پليس مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و در نتيجه اين ضرب و شتم دست چپ دلارام علي شکسته شد . وي مدت کوتاهي پس از اين دستگيري آزاد شد ، اما در خرداد ماه 1386 توسط شعبه 16 دادگاه انقلاب در تهران ، محاکمه شده و به دنبال اين محاکمه به جرم شرکت در يک تجمع غير قانوني و تبليغ عليه نظام و اختلال در نظم عمومي ، گناهکار شناخته شد . در تير ماه 86 نيز دادگاه او را به 34 ماه حبس و 10 ضربه شلاق محکوم نمود . طبق گفته دلارام علي وکيل وي در طول دادگاه اجازه صحبت نداشته است . او به قيد التزام به قول شرف آزاد بود تا اينکه در روز 13 آبان 1386 گزارش ها از آن حکايت مي کرد که مقامات قضايي به دلارام علي و وکلايش طي تماسي تلفني گفته اند که دادگاه تجديد نظر حکم تجديد نظر شده او را صادر کرده است . حکم به صورت کتبي به دلارام ابلاغ نشده است. تحت قوانين جمهوري اسلامي ايران ، اجراي حکم پيش از ابلاغ کتبي آن به شخص مورد نظر غير قانوني است . دلارام علي هم چنين شکايتي را به خاطر عدم توجه به درمان وي در طول بازداشت ، به همراه ساير افرادي که مورد ضرب و شتم قرار گرفته بودند تسليم دادگاه کرد ، اما در ماه مهر امسال ، دادگاه همه افراد پليس حاضر در تجمع اعتراض آميز 22 خرداد 85 را از اتهام تبرئه کرد .

    ادامه را در وبلاگ حامي دلارام مطالعه بفرماييد.

    با قرار دادن لينك آزادي دلارام در وبلاگ خود به آزادي دختري آزاده ، دلارام علي ياري رسانيد.

    با سپاس

    اميدوارم تا سر حد توانمون براي رسيدن به اينها تلاش كنيم .

    با متني با نام : هان نشونتون بدم صد تا هان ارزش داشته باشه ... آپ هستم .
    خوشحال ميشم سري بزنيد

    + مي شناسي ام رفيق... 

    يا هو...

    سلام.قربون همشون برم.

    يه نيگا به خودمو اعمال بدبوم انداختم.شرمم اومد از اينكه دوباره سرمو بالا بيارم.با خودم فكر مي كردم يعني اون موقعي كه داشتم گناه مي كردم،خدا داشته منو نيگا مي كرده؟واي بر من.واي...

    اگر اشك توبه و توسل به اين وجيهان بارگاه حضرت حق نبود،نمي دونم چه كار بايد مي كردم.

    ان شاءالله كه بتونيم همين الگو رو در لحظه لحظه زندگيمون پياده كنيم.شايد مطالعه بيشتر در هر مورد،راهگشاتر باشه.

    ميگن بزرگي آدما به بزرگي اهدافشونه.و شما...

    حق نگهدارتون.يا هو...

    راستي از دلتنگي خارج شديد يا خير با اين خاطره !!!!!!!!!!!!
    پاسخ

    دل آدم اگه از بي قراري و دلتنگي بياد بيرون كه ديگه چيزي نداره براي عرض اندام ...
    نه بابا شيطوني من به پاي اون شيطنتها نميرسه نميدونم شايد جهش ژنتيكي رخ داده ميشه يا نميشه ؟!
    پاسخ

    سلام ، احوال شما ؟ بررسي جهش ژنتيكي در حيطه علوم من نميگنجه اما با شيطون نبودن شما به شدت مشكل دارم !

    سلام

    ممنون كه سر زدين

    منم دست دارم اينجوري باشم اما .........

    موفق باشين

    يا علي

    پاسخ

    سلام... اميدوارم كه به علايقمون برسيم . مويد باشيد .

    دوباره سلام.

    به نظر من صد در صد دليلش عدم اعتماد به نفسه.شما مگه غير از اين فكر ميكنيد.

    تا ما خودمون سمتش نريم سمتمون نمياد.

    حالا ما هزار بارم بگيم دوست داريم. دوست داشتن كه كافي نيست.

    اون نه كه شما گفتيد كاملاً درجا زدن رو نشون ميده،يعني تلاشي براي رسيدن نيست.

    البته با اين حرفتون كه ادعاي بزرگيه موافقم،ولي اگه بخواهيم اينجوري به قضيه نگاه كنيم كه هيچ وقت بهش نخواهيم رسيد.و مطمئناً هيچ موجودي نميتونه به اين مقام و منزلت برسه كه بخواد همه ي اينا رو به همين طرزي كه شما بيان كرديد داشته باشه.وليكن اعتماد به نفس و همچنين اميد اصلي ترين ريشه ها براي الگو برداري محسوب ميشه.

    ببخشيد اگه زيادي حرف زدم.اينا هم فقط نظر شخصي منه.

    موفق باشي دوست گلم.

    ياعلي...

    پاسخ

    دوباره عليك سلام ... زياد حرف نزديد ، نظر شما هم براي من بسيار محترمه . ممنون

    در پسِ كوچه هاي ادعا سقراط و افلاطون هايمان رو گم كرده ايم ....

    دوست داشتن كافي نيست

    پاسخ

    سلام....
    + هدي 

    سلام آبجي جونم

    نوشته هات هم مثل دلت آبي و زلال . برات آرزوي موفقيت مي‏كنم.

    پاسخ

    سلااااااااااااااااام....رسيدن بخير . ممنون هدي جون . من به هر جا برسم از دعاي خيري كه شماها برام ميكنيد . دلم براتون تنگ شده . قم نمي يايد؟
    سلام. سختي و راحتيش را كاري ندارم. ولي دركش ... اين كه بفهمي چي مي گي. حالا بماند كه مي توني در آن سير كني يا نه
    پاسخ

    سلام... درسته . خيلي ممنون از نظر لطفتون ، من مطالب و نوشته هاي شما رو دوست دارم و از خوندنش لذت ميبرم . در مقابل كامنت كه توقع كامنت ندارم از شما . مگه شما اينطوري فكر ميكنيد ؟

    پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله فرمودند: «مرد اگر به تكه سنگي هم علاقه‏داشته باشد، روز قيامت خداوند با آن محشورش مي‏كند!»
    علايق اگه از تَهِ دل باشن، مطمئناً به حقيقت خواهند پيوست؛ و اگه شعار باشن كه...

    حضور 2:منظر چشم مرا ابروي جانان طاق بود!

       1   2      >